قصور واژه

ساخت وبلاگ
چشمهای او شبیه درد بوددردی که شکل اعداد گِردِ و باقیمانده از تفریق عشقدر عمق گودی ثانیه اشفصلهای تازه را در پای عقربک های حروف افسوسهدیه از برای رخداد تکراری مصور می دادچشم او آرام لحظه سکوت شهر را جراحت می دادمی تنید به قدرت تواتر بیداری و خواب خیالراحت باور هر دقیقه را بینش نگاه اوارتفاع قد اشفتگی و بیقراری موهومی قد می دادپوستش سوختگی خورشید تجربه به یادگار می داشتدر هوای مانده پشت صفحه نقاب خود "ها"یی داشتکه به شیشه باور مردم از ویدم و بازدم های خسدار، حباب اطمینان را پس می داددستش از سلام کوته شده بودپایش از دیدار به لنگ آمده بودساختار نوبنیادی از جنس توهم ریشه در ذهن ظلامش زده بودساحت تنهایی عجیب قرن را آونگ به به رفت و برگشتی محقر می دادگاه یادش می رفت هر لمسی به لاله چراغ شهرچون اذان به بسم الله مرگی مسمومدوده بیمار درد را به نَفَس بیشتر می دادهر تکانه در نسیم سرخ و زردی از خزان برگ پیچ که می رسیددست ترس های قصه گوی وحشت می دادکمی از دیروز بیشاز اهمیت آراستگی می افتادپای رقص گام ها را می بست به احتیاطجهتش به هر کجا مسیر را شکسته بودبه اشاره ای شکست به خانه رسیدن می دادوقتی از لبریز شادی بدون علت،  تنش آغوش محبت می خواستخون به دهلیز دلش خیزاب وحشت می زدفلج دردی تیز در سینه اشناله قهر به قهقرای غم سر می داددر دهان شهری که از مردم نزدیک به حدقه سلام می ترسیدهر هجای پاک گمگشته میان لب را پیدا می کرددست پنهانی بوسه ای به دور از جرم شهوت می دادنقشینه افکارش سهمی بود  که اقلیمایش"فاصله" دشنام زشت کوچه ای بود خاکیکه گریز به کولی کوی سلامت می دادیادش می رفت چه محدوده نامحدودی است دروغراستی آزما تلخی حقیقت شایعه ها را هر روزدر خصوص پیدایش یک معجزه بی حاصل در شهردست کو قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 20:20

صمیمانه درگذشت خسرو آواز ایران را به خانواده محترم ایشان و همه فارسی زبانان عزیز در تمامی جغرافیای این سیاره تسلیت عرض می کنم.به جهانیان خواهیم گفتبه نمایندگی تاریخ عشقساحت موسیقا نقشی داشت در دل شیدایی اوکه به جغرافی کوته زماننهایت رسای بیداری بود.به جهان خواهیم گفتجرم او در سند محکمه سیاه عشقاز سفرنامه و متن بی تفاوتی خالی بود.همه را خواهند بردروزی از هفته مهمور به مُهری تا به مهرمهر او با دل زخمی بسیارهمنشین همدلانه ای در درد عشقبه هماوایی بود.مژده خنده اوبرید بی اخباریتا به روز حشر، در دهان تقویم می خواهد داشتسالهاست که در جریمه حسرت ما است این لبخندکه زمان مژده رسیدنش به ناگهانسلام بی تقصیر آوایش را برای ماشمیم راحت جانی بود.تا بوده تبسمی است به یادگاران وجودکه به یاد از اثر واثق عشقآخرین غنیمت انسانیاز جنگ بدون مرز حیوانی بود.رفتن از خانه که راحت نشود، میدانیمجان ما که جان تهی از عشق می انگاشتیمهجرت لهیب عشق را جوار اودر دَمِ پاک بساوای دلشدور از دشواری بود.مرگ بر عشق ندارد اثر داغ سکوتهرچه می شنیده از عرش گوییبه زبان آورده با اذن سلامعطر عشق بر ارم زبان وی جاری بود.عشق تحسین عروج است بر زبان عام ماعشق در سینه او پروازی استکه ققنوس صدایش را در اوج افتخاربال وجد عزتی عالی بود.نام ما در قلب او،به تبختر یکدلی یگانه اش در هستی می رقصیدنام اوفردا که هستی در بیافتد به کدیه سلام می فهمیمعشق اگر خواند به فصاحت روزیبا نام صدای او بودکه به قید استمراردر صمیمیت و دلداری بود.به جهان خواهیم گفتهدیه ما به سخای عشق اومهد میلاد و شدنسکوی ابتلای غم عشقبی پروا غمگساری صولت آزادی بود.هدیه او بستری از لطف آزاده عشقدر شکن های نسیمی سرخوشبه زبان ما و ترجمان حسی عرفانی بود.خطی از عشق نمی خوان قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 20:20

تنهایی، نوعی پرهیز از نداشتن وسوسه ها است آفت غرق شدن در نجات همۀ آزادی بدست فرض و گمانه ها است تنهایی، کوری روشندلانه در همدردی با جمیع بازماندگانِ زنده در انجمن خاموشی بی صدا است تنهایی صدای اصوات س قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 62 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28

نعماتی که به ناگاه در هشیاری شان بیداریم خواب چندین ساله را به سرخوشی ها شاید تعبیر نیست نوع دیگری می نگریم به بودن لبخندی که تصور غالبمان به داشتن همیشه اش باور نیست کوههایی بس بنفش را سیر نمی شوم در قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 36 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28

خواب که بر خیمۀ حضرت بیداری می ساید آیه های روشن از سر تاقچۀ حواس خانه می پرد اندک اندک تاریک است افعالی گنگ در جملات مبهم دلش روی پیشخوان چشمانش جفت های عاشقی از مرغ های پرترانه می پرد باغ منظورش به قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 39 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28

چه می دانیم از خوشبختی تا بدان روز که تابناکترین لحظه به تصویر نگاه خاطره غم ناباور ما را در رخشش اندوه گذشته ها به بار بنشیند چه می دانیم از بدبختی تا به موقع ظهور عکسی از یک لبخند، گذشته و دیرباور ب قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 49 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28

در آوند دستانم جنگلی به خون صبح ها جاری است که هر روز با نسیم انگشتانم راه باریکی به تشخیص سلیس چشمه اش می جویم گاه می خرد مرا شلوغی افکاری وزن سلول به هم ریخته از آن افکار بافت تازه ای به کاشت های نو قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 42 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28

خواب صبح به آغل افکارم می نشست که رمه ها و طیور حرفم از دهکدۀ خیال به رم بر می خاست من بدنبال یکی جمله که بازماندۀ آن خیل شود مانده ام از کاروانی که مرا برهنه در خالی این وادی صبح به نگارش نوع نگاهی ت قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 59 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28

می نویسم ابر بارانش را کوچه های بعد که بیش از معبر نگاه خسته ام قدر آن می دانند، در خود می بارد می اندیشم به نسیم و تمام برگهای پاییز دلم می ریزد من به انحلال این مساحت فصلی خود رسیده ام به هوایی که م قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 44 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28

فرض کن ناطقۀ نگاه دوست بشود مایۀ خوشبختی گفته های من یا از آفتاب شمال برخیزد مشرق اقبال و بهای منفرض کن کبکبۀ صبح تراوش بکند در نمود گوهر درج گلابتون و بوریای من تا خودم حلق به حرفی نخراشم، نگویم گفت قصور واژه...ادامه مطلب
ما را در سایت قصور واژه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afaghrahmani بازدید : 47 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:28